متین (میراثدار مجنون)
بی‌وفا حـــــالا که من افتـــــاده‌ام از پــا چرا؟


آمدی،جانــــــــم به قربــــانت ولی حــالا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمــــــدی

سنگدل این زودتـــر می‌خواستی ،حـــالا چرا؟

عمر ما را مهلت امـــروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمـــــان توام ،فردا چرا؟

نازنینا مـــــا به نـــــــــاز تو جـــوانی داده‌ایم

دیگر اکنون با جوانــــــان ناز کن با ما چرا؟

وه که با این عمــــــــــرهای کوته بی اعتبار

این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جــــــــواب تلخ سر بالا چرا؟

ای شب هجران که یکدم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خـــــــــواب آلود من ،لالا چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان پـــریشان می‌کند

در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیــــــــا چرا؟

درخـــــــــزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفـــــــاداری بود ،غوغا چرا؟

شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کـــــــــردی سفر

این سفر راه قیــــــــامت می‌روی ،تنها چرا؟
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/01/05 - 19:44
دیدگاه
Matin_dada

چی شده داداشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1393/01/5 - 23:42
soheil7070

چيزي نشده از اشعار استاد شهريار ديگه داداش

1393/01/6 - 11:55
Matin_dada

فدائی داری

1393/01/6 - 12:45

باز نشر توسط